محل تبلیغات شما
نمی دونم داستان زندگی چرا اینجوریه قاعدتاً رفته رفته که تلاش میکنیم باید از سختی ها بگذریم دیگه نه اینکه به سختیهایی برسیم که آرزوی سختی های گذشته رو بکنیم. الان تو سخت ترین یک ماه عمرم هستم (البته با قاعده ای که گفتم در آینده آرزوشو خواهم داشت). و دردسر و چالش و اعصاب خوردیه که داره میباره برام. اون داستان احمقانه مزایده به کنار که به چوخ دادمش رفت. درگیر آشنایی با دخترخانمی هستم که البته بصورت سنتی آشنا شدم و که مشکلاتی هست این وسط (از جمله اختلاف سنی

مراودات پیل فنا و شاه بقا

شعر عروسی مولانایی

مردان مریخی زنان ونوسی

البته ,داستان ,سختی ,مزایده ,احمقانه ,چوخ ,به کنار ,مزایده به ,احمقانه مزایده ,داستان احمقانه ,کنار که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها